بی تابی
سلام
هفته پیش شهرستان بودم این هفته هم( بابت ٥ روزه تهران) تعطیلات میرم. خیلی خوش میگذره پیش مامانی و کیان جون و خانواده ولی چون مامانی استراحت مطلقه نمیتونیم بیرون بریم و این یک کم بده. الان آب و هوای ملایر محشره. این بار که به دکتر مراجعه کردیم الحمدالله وضع کیان جون بهتر شده بود. فقط یک سردرگمی مونده و اون هم اینکه نمیدونیم دقیقاً در چه تاریخی این مسافر پاک و دوست داشتنی ما می خاد منت به سرمون بذاره و پا به این دنیای قشنگ اما پر از دردسر و استرس بذاره. تاریخ اول سونوگرافی نشون میده حدود ١٠ مهرماه ولی دکتر ایشون میگه اواخر شهریور، واقعاً یک سردرگمی داریم. ولی مهم نیست فقط از خداوند متعال خواستاریم که هم مادر و هم کیان جون صحیح و سالم در هر زمانی که وقتش شد، باشند. هفته پیش وسایل اولیه نی نی ( لوازم بهداشتی، تشک و پتو، کریر، لباسشویی نانازش، پوشک، دستمال مرطوب، تب سنج و کیف و لباسهای مختلفی رو براشون بردم. موقع جمع کردن اونا همش قربون صدقش میرفم.
پسر عزیز تر از جونم منتظر دیدنت هستیم. دوستت داریم از ته اعماق وجودمان