کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه سن داره

AZIZE BABAII

انتظار

1391/6/12 13:58
نویسنده : BABA KAMRAN
313 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دیشب از ملایر اومدم. رفتیم پیش دکتر مامانی ایشون گفتند که از هفته بعد باید آمادگی لازم را جهت ورود این پرنس ناناز داشته باشیم چون وارد هفته ٣٨ میشن. وای این پرنس شیطون از این طرف شکم مامانی یه دفعه میرفت اونطرف منم که لذت می بردم و دستو پاشو احساس میکردم. این حس بسیار قشنگ بود و همینطور که گفتم تا به حال همچین حسی رو تجربه نکرده بودم. یه اتفاق بد هم افتاد پدرم بستری شده بیمارستان رگ های پاهاش به علت فشار زیاد مسدود شده و بعد از چند مرحله آزمایش، رادیولوژِی، سونوگرافی داپلر، اکو و... تا ساعت ١١ شب درگیر بودم تا بستری شدند. خیلی لحظات بدی بود تا به حال پدرم رو اینطوری ندیده بودم، نمیتونست راه بره همش زیر بغلش رو گرفتم احساس کردم واقعاً داره پیر میشه، خیلی خیلی بد بود تو همون بیمارستانی که ایشون ٣٠ سال کار کرده بستری شده بود تا یک ماه آینده از همون بیمارستان بازنشسته میشن. خدارو شکر خطرات رد شده و الان بهتر شدند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان اميررضا كوچولو
12 شهریور 91 22:35
سلام .... وای خیلی خوشحالم که بالاخره انتظارتون داره به سر میاد ... یاد پارسال این روزهای خودم افتادم .... منتظر عکسای کیان جونیما...... راستی قراره کجا به دنیا بیاد تهران یا ملایر ؟ به مامان نی نی سلام برسونید ... بهش بگین این روزای آخر همه منتظرای نی نی رو دعا کنه خواهر منم دعا کنه که 11 ساله منتظره
پارميدا
15 شهریور 91 17:12
اميدشون به خدا ايشالا كه زود زود خوب بشن.... هيچ موجودي عزيز تر از پدر و مادر نيست.من به اين جمله ايمان دارم
مامان آراد(خاطره)
18 شهریور 91 13:09
سلام...خوشحالم که یواش بواش لحظه دیدار داره فرا میرسه ...برای هردوتاشون آرزوی سلامتی دارم... ایشالا حال پدرتون هم زود خوب میشه و نوه عزیزشو بغل میگیره..
پارميدا
18 شهریور 91 15:16
سلام پدرتون بهترند خداروشكر؟؟؟؟ راستي شما به ما سر نمي زنيد؟؟؟
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به AZIZE BABAII می باشد