کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

AZIZE BABAII

مادرانه( AZIZE MAMANIII)

1391/2/18 22:42
نویسنده : BABA KAMRAN
336 بازدید
اشتراک گذاری

با سلام. من وقت نکردم تا به حال برای پسر عزیزتر از جونم مطلب بذارم تا به حال پدر جونی زحمت رو کشیده. از تمامی کسانی که به وبلاگ کیان جون ما سر زده و کامنت گذاشتن صمیمانه تشکر می کنم. از مامان پارمیدا (دختر عموم) و مسافران آسمانی، بقیه دوستان ،عمه هاش، خاله ها ، پسرخاله و.... سپاسگذاری می کنم..

روز جمعه گذشته خونه عمه بابایی مهمون بودیم  حین کارت بازی یهویی متوجه یک احساسی شدم ، یک احساس بسیار زیبا احساس کردم نی نی عزیزم داره توی شکمم تکون می خوره ، حس عجیبی بود، یک حس مادرانه خیلی زیبا که تا حالا درکش نکرده بودم یهویی کارت ها از دستم افتاد و دیگه نتونستم بازی کنم. وضو گرفتم و برای نی نی عزیزم سوره زیبای نور رو خوندم. هیچ وقت فکر نمی کردم که نی نی عزیزم برام  اینقدرعزیز باشه، هیچ وقت فکر نمی کردم اینقدر دوستش داشته باشم. اللهی قربونش برم که عزیزترین شده برام.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

پارميدا
19 اردیبهشت 91 8:29
سلام عزيزم چطوري مامان كيان حالت خوبه؟خواهش مي كنم وظيفه است راستي تو هم بيا يه سر بزن....
مامان اميررضا كوچولو
19 اردیبهشت 91 20:14
سلام مامان نی نی خیلی روزای خوبی رو داری تجربه میکنی قدرشد بدون که بزودی دلت واسه همین ورجه وورجه ها تنگ میشه الهی که کیان نازت صحیح و سالم بیاد تو بغلت : X میبوسمت عزیزم این روزا که جایگاه ویژه ای پیش خدا داری همه رو دعا کن
مسافران آسمانی
21 اردیبهشت 91 13:51
خدا رو شکر عزیزدلم...این تکونا حس شما رو به نینیه نازتون بیشتر میکنه...هم خودتو هم نینیه ناز تو راهتو قشنگم...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به AZIZE BABAII می باشد