ملاقات شیرین
این ٣ روز گذشته خیلی به من خوش گذشت. چون هم مامانی رو دیدم هم حرکات نا موزون کیان بابا و هم خانواده. سپنتا حواهر زادم هم خیلی ناز شده، اینقدر که دوست داشتم بخورمش. تازه گی ها، منو دایی صدا می زنه. بردمش با ماشین بیرون و کلی بهش حال دادم. خیلی خیلی دوستش دارم. آقا کیان هم که ماشاءلله خیلی بزرگ شده بود و تا صداش می زدم شروع به جنب و جوش می کرد. واقعاً جنین صدای پدر و مادرش رو می شناسه و واکنش انجام میده و اینجاست که انسان باید کمی درباره قدرت اللهی تفکر کند. خیلی حس زیبایی بود. عشقم نسبت به کیانم به بینهایت رسیده. نمی دونم وقتی بیاد چی میشه؟!؟!؟!؟!؟!؟!
راستی کیان جون و مامان نی نی رو هم در این ماه مبارک دعا کنید. مامانی تا وقت وضع حمل استراحت مطلق داره.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی